
انسانها (معمولا) با افزایش سن کمتر یاد می گیرند و این یک موضوع عمومی در جامعه است در حالی که قطعاً استثنائاتی وجود دارد، ولی با این حال این نظربه کاملا درست است. تقریباً تمام تحصیلات رسمی در دوران کودکی و اوایل بزرگسالی ما متمرکز است. و بعد از آن افراد تمایلی به این کارها ندارند
این یک روند نگران کننده است. یادگیری بخشی جدایی ناپذیر از زندگی است، بنابراین اگر شرایطی یادگیری را دشوارتر کنند، به نظر می رسد باید این شرایط را بررسی کنیم . بیایید سه نظریه را در نظر بگیریم و ببینیم که آیا این نظریات میتوانند راهگاری برای جلوگیری از از مشکل ارائه دهند.
نظریه شماره 1: هزینه ها و فرصت ها
توضیح اول اقتصادی است: در دنیای امروز یادگیری یک سرمایه گذاری است. همانطور که روی برخی مهارتها سرمایهگذاری میکنید و بر روی برخی مهارتهای دیگر خیر، فقط به این دلیل که شما علاقه به یادگیری فعالیتهایی دارید که صرفه اقتصادی قابل توجهی دارتد و از آنها بازده بیشتری دریافت میکنید. بنابراین، شما برای یادگیری چیزهای جدید این مسئله را میسنجید . شکست در یادگیری چیزهای جدید یا نداشتن صرفه اقتصادی میتواند شما را از چرحه یادگیری دور نگه دارد
یکی از راههایی که این امر را آشکار میکند، مدت زمانی است که برای بازپرداخت یک سرمایهگذاری دارید. احتمالاً یک جوان بیست ساله چهل سال فرصت دارد تا یک دوره آموزشی سخت را بیاموزد و با استقاده از آن به سود مالی برسد ولی یک فرد پنجاه ساله فقط ده سال فرصت دارد. بنابراین، جوانان میتوانند سرمایه گذاری های طولانی تر و پرخطرتر انجام دهند….

راه دیگری که ممکن است این مسئله را توضیح دهد این است که سرمایه گذاری در یک مهارت باعث میشود زمان صرف شده برای مهارت های جدید نسبتاً کمتر جذاب باشد. اگر من دانش برنامه نویسی و حسابداری نداشته باشم اما توانایی بالقوه یکسانی در هر دو داشته باشم، پس جذابیت یادگیری این دو تقریباً برای من یکسان هستند. در مقابل، اگر من یک دهه تجربه برنامه نویسی داشته باشم، یک ساعت صرف برنامه نویسی بسیار ارزشمندتر از یک ساعت صرف یادگیری حسابداری خواهد بود. اقتصاد امروزی مشوق تخصصی شدن است، حتی اگر ما ترجیح دهیم آچار فرانسه باشیم.
نظریه شماره 2: ما خیلی سرمان شلوغ است
توضیح دیگر برای کاهش کنجکاوی و یادگیری این است که با افزایش سن زندگی شلوغ تر می شود. همه ما امروز این را احساس می کنیم. وقتی اکنون برنامه خود را با یک کودک نوپا در خانه مقایسه میکنیم، احساس میکنیم که نسبت به بیست سالگی، زمان محدودتری داریم
یادگیری چیزهای جدید زمان می برد.و این زمان برای افراد بزرگسال بسیار کمیاب و گران قیمت است

انرژی ممکن است حتی بیشتر از زمان اهمیت داشته باشد. اگر به طور تمام وقت در شغلی کار می کنید و مسئولیت هایی در خانه دارید، ممکن است انرژی لازم برای سرمایه گذاری در یک پروژه جدید را نداشته باشید. تماشای زیاد نتفلیکس ممکن است جایی نباشد که در حالت ایدهآل دوست دارید وقت خود را بگذرانید، اما اگر احساس خستگی مزمن داشته باشید منطقی است.
نظریه شماره 3: ذهن های مسن تر نمی توانند یاد بگیرند
محبوبترین توضیحی که برای کاهش تحصیلات میشنوم این است که وقتی بزرگتر میشوید، مغز شما به سادگی نمیتواند اطلاعات جدید را به سرعت جذب کند. هوش سیال در اوایل دهه بیست سالگی به اوج خود می رسد و پس از آن کاهش می یابد. با این حال، این کاهش تدریجی و حداقلی است. تحقیقات نشان می دهد که این فقط یک مشکل جدی در سنین بالا است.
با ابن حال گفته می شود، سن اغلب یک مزیت برای یادگیری است. افراد مسن معمولا مسئولیت پذیرتر و منظم تر هستند، که به پایبندی به یک پروژه کمک می کند. همچنین، دانش انباشته می تواند یادگیری را آسان تر کند.
چگونه می توانیم یادگیری مادام العمر داشته باشیم؟
با توجه به تئوری های موجود، چند کار وجود دارد که می توانیم برای ادامه یادگیری انجام دهیم:
تلاش برای یادگیری را کاهش دهید. همیشه یک کتاب همراه خود داشته باشید. محیط خود را طوری تنظیم کنید که پروژه های آموزشی بتوانند در صورت تقاضا شروع و متوقف شوند. محاسبات ساده نشان می دهد که انجام کاری که قبلاً در آن مهارت دارید بهترین بازده را دارد.
اگر هرگز چیز جدیدی یاد نگیرید، با فرصت های زیادی روبرو نخواهید شد. وقت گذاشتن برای سرگرمیهایی که در آنها بد هستید، کتابهایی که در مورد آنها چیزی نمیدانید یا مهارتهایی که هرگز تمرین نکردهاید، ممکن است بیهوده به نظر برسند، اما این تمرین خوبی است که از گیر نکردن در بیراهه جلوگیری کنید.
تمرکز خود را از مهارت هایی که مستلزم هوشیاری سریع هستند به مهارت هایی که بر دانش انباشته تکیه دارند تغییر دهید. با این حال، مهمتر از همه از دست دادن علاقه به یادگیری یک انتخاب است. برای هر گرایشی، استثناهایی وجود دارد. با نگرش درست، شما می توانید یکی از آنها باشید.